×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

اهنگ سازسی ورپ

× درمورد اهنگ وانواع سازها واکورد های انها
×

آدرس وبلاگ من

jamitelrap.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/jamitel

گیتار فلامینکو

علاقهٔ شما به گیتار کلاسیک چگونه آغاز شد و نخستین تجربه‌های شما در این زمینه به چه صورت بود ؟ علاقهٔ من به موسیقی کلاسیک و خصوصا گیتار کلاسیک به طور اتفاقی‌ بود.البته موسیقی کلاسیک در خانواده ما ریشه داشت طوری که پدر من علاقهٔ زیادی به موسیقی کلاسیک داشت و هنوز هم مانند یک شنوندهٔ حرفه ای‌ به موسیقی کلاسیک گوش میدهد و همینطور پسر عموی من در آن زمان در اسپانیا و انگلستان مشغول تحصیل پیانو بود و اکنون یک پیانیست حرفه ای‌است اما این عوامل در آن زمان ( دوران کودکی من ) تاثیر زیادی بر من نگذاشت و زیاد به موسیقی علاقمند نبودم.در آن زمان اگر از من میپرسیدید که در آینده چه شغلی‌ را برای خود انتخاب خواهی‌ کرد مانند هر کودک خردسال دیگری می‌گفتم که یا می‌خواهم مهندس بشوم یا دکتر ! اما وقتی‌ به سنین نوجوانی رسیدم کم کم طرز فکرم تغییر کرد و به موسیقی علاقمند شدم البته نه به موسیقی کلاسیک بلکه به موسیقی پاپ و راک.یادم میاید در آن زمان نوار‌های خواننده‌های معروف دنیا را در مدرسه از ‌ دوستانم قرض میگرفتم و گوش میدادم.خواننده‌هایی‌ مثل سلین دیون یا گروه معروف کوین که علاقهٔ خاصی‌ به آن داشتم.اما اوایل دورهٔ راهنمائی وضعیت ناگهان تغییر کرد چرا که در یک مهمانی به طور اتفاقی‌ از نزدیک به اجرای یک گیتاریست گوش دادم.این گیتاریست کسی‌ نبود جز عبدالرضا جعفری و جالب اینجاست که اکنون که بیش از ۱۰ سال از آن روز می‌گذرد هم من و هم او هر جفتمان در اسپانیا زندگی‌ می‌کنیم.در آن مهمانی او به اجرای چند عدد از دستگاه‌های فلامنکو پرداخت و من که تا پیش از آن هیچ وقت با سبک فلامنکو آشنایی نداشتم ناگهان به گیتار فلامنکو علاقمند شدم.چند هفته نگذشت که یک گیتار ارزان قیمت خریدم و تصمیم گرفتم گیتار فلامنکو را نزد یک استاد خوب شروع کنم.خوشبختانه از طریق یکی‌ از اقوام خود با استادی به نام بابک فلسفی‌ آشنا شدم که البته او گیتار کلاسیک مینواخت.در آن زمان من حتی فرق بین گیتار کلاسیک و گیتار فلامنکو را هم درست نمیدانستم بنابرین با اینکه به موسیقی فلامنکو علاقمند شده بودم اما کنجکاو بودم که از گیتار کلاسیک هم سر در بیاورم.نخستین جلسهٔ آموزشی خود را با آقای بابک فلسفی‌ آغاز کردم و خوشبختانه از همان روز‌های ابتدایی پیشرفت بسیار سریعی داشتم طوری که درعرض ۵ هفته هر دو قسمت قطعهٔ رومانس را کامل اجرا ‌کردم البته نه مانند الان بلکه با کلی‌ غلط و اشتباه.هر چه می‌گذشت علاقهٔ من به گیتار کلاسیک افزایش میافت طوری که در برخی‌ از روز‌ها روزی ۸ ساعت تمرین می‌کردم و گیتارم را همه جا با خودم میبردم.آقای فلسفی‌ سهم زیادی در ارتقای سطح نوازندگی من ایفا نمود و بدون شک تا آخر عمر مدیون زحمات وی خواهم بود .یک سال بعد در حالی‌ که قطعات مشکل تری را مانند پرلود ۱ ویالوبوس یا آستوریس آلبنیز را اجرا می‌کردم ناگهان استادم برای ادامهٔ تحصیل به آمریکا سفر نمود و من که در آن زمان هنوز بی‌ تجربه و کاملا به استادم وابسته بودم چند ماه مجبور شدم به طور خود آموز تمریناتم را ادامه دهم.طبق معمول مانند هر هنر جوی تازه کار عادت داشتم قطعاتی را برای اجرا انتخاب کنم که از حد توانم بالاتر بود اما به مرور زمان تجربه به من نشان داد که در انتخاب قطعات دقت بیشتری به خرج دهم.مدتی‌ بعد در کلاس‌های دکتر سیمون آیوازیان شرکت کردم و این کلاس‌ها تا چند سال ادامه داشت. سیمون آیوازیان استادی دلسوز بود و در بسیاری از مباحث مرا در مسیر صحیح هدایت نمود.به نظر من او یکی‌ از اساتیدیست که در زمان خود سهم بسزایی در اشاعه گیتار کلاسیک در ایران ایفا نمود و شاگردان زیادی را تربیت کرد و مهمتر از آن اینکه همیشه رابطه اش با جوانان خوب بود و از آنها حمایت میکرد.مدتی‌ بعد با گیتاریستی به نام پدرام فلسفی‌ ( برادر اولین استادم ) آشنا شدم . او در آن زمان تازه از کنسرواتوار سان فرانسیسکو فارغ التحصیل شده بود و برای مدتی‌ به ایران برگشته بود.کلاس‌های وی چه از لحاظ تکنیکی‌ و چه از لحاظ موسیقی سهم بسیار چشمگیری در پیشرفت من داشت طوری که پس از یک سال از لحاظ نوازندگی کاملا دگرگون شده بودم .اگر اشتباه نکنم در آن سال‌ها مسابقه ای تحت عنوان جشنوارهٔ موسیقی جوان در تهران برگزار میشد که ۲ سال پیاپی در آن شرکت کردم و رتبهٔ اول را به دست آوردم.آن زمان خیلی‌ از این نتیجه خوشحال بودم و کاملا به خود مغرور شده بودم اما سال‌ها بعد متوجه شدم که سطح این مسابقه درمقایسه با دیگر مسابقات جهان بسیار پایینتر بود و دلیلی‌ برای خوشحال شدن وجود نداشت بلکه تنها نخستین قدم را برداشته بودم.نخستین کنسرت رسمی خود را در سن ۱۹ سالگی در فرهنگسری هنر برگزار کردم که در زمان خود و با توجه به کم تجربگی من کنسرت موفقی‌ بود.طی سال‌های بعد دو کنسرت دیگر نیز برگزار کردم که آخرین آن در سالن رودکی تهران و تنها چند هفته مانده به مهاجرتم به اسپانیا صورت گرفت.بسیاری از حاضرین سالن که در آن کنسرت حضور داشتند پس از این اجرا به من گفتند که این کنسرت یکی‌ از بهترین کنسرت‌های برگزار شده طی یک دههٔ اخیر در ایران بود،نکته ای که من به هیچ وجه خود آن را قبول ندارم.۲ هفته بعد از آن کنسرت برای انجام تحصیلات آکادمیک موسیقی به اسپانیا آمدم تا بیشتر یاد بگیرم ،پیشرفت کنم و تبدیل به یک گیتاریست حرفه ای‌ بشوم. -رابطهٔ شما با دیگر نوازندگان خوب گیتار ایران پیش از سفرتان به اسپانیا چگونه بود ؟ پیش از سفرم به اسپانیا خود چندان در میان اهالی موسیقی چهرهٔ شناخته شده‌ای نبودم بنابریندلیلی‌ هم نداشت که لزوما بتوانم با نوازندگان مطرح ایرانی‌ ارتباط مستقیم داشته باشم.در آنزمان مانند الان فعالیّت سایت‌های اینترنتی به این شدت نبود و نوازندگان به راحتی الان نمیتوانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند اما خوشبختانه با تعدادی از نوازندگان خوب گیتار ایران به طور تصادفی آشنا شدم.امیر مفاخر ( نوازندهٔ گیتار فلامنکو ) را اگر اشتباه نکنم برای اولین بر در سال ۱۳۸۱ از نزدیک دیدم و حدود یک ساعت برای هم گیتار زدیم،او گیتار فلامنکو میزد و من کلاسیک.چند سال بعد نیز با کاوه ناصحی و بهرام آقخان آشنا شدم اما یادم نمیاید اولین ملاقاتم با آنها کجا و کی بود.از میان نوازندگان گیتار کلاسیک نیز که امروزه در ایران چهره‌های شناخته شده و مطرحی هستند تقریبا می‌توانم بگویم که به جز گلفام خیام و امیر هوشنگی با هیچ کدامشان در آن زمان از نزدیک آشنا نشدم،اما پس از ورودم به اسپانیا از طریق اینترنت بسیاری از گیتاریست‌های خوب ایرانی‌ را شناختم و رابطهٔ صمیمی بینمان شکل گرفت که از جمله مهمترین این افراد می‌توان به آرمین تیموری اشاره کرد که یکی‌ از دوستان بسیار خوب من است و به طور مداوم از طریق اینترنت با او در ارتباط هستم. -نخستین سال‌های ورود شما به اسپانیا چگونه بود ؟ در نخستین سالی‌ که به اینجا آمدم سطح نوازندگیم نسبتا خوب بود اما جا برای پیشرفت بسیار زیاد بود و از بسیاری از جهات چه در نوازندگی و چه در دروس نظری موسیقی ضعف داشتم.هنوز یک سال از ورودم به اسپانیا نگذشته بود که تصمیم گرفتم که سطح نوازندگی خودم را با شرکت در یک مسابقهٔ بین المللی گیتار محک بزنم.فکر می‌کنم که اوایل سال ۲۰۰۶ بود که در فستیوال بین المللی گیتار کوریا که یکی‌ از معتبرترین مسابقات گیتار جهان است شرکت کردم.در بدو ورود به مسابقه با گیتاریست‌هایی‌ روبرو شدم که بسیار معروف بودند و تعدادی از آنها را قبلا در ایران از طریق اینترنت میشناختم.نوازندگانی چون مارسین دیلا ،ریکاردو گاین ،گابریل بیانکو،آلیکسی وینا ،روبرتو آوسل،ماسو تانیبه و...در آن مسابقه حدود ۷۰ گیتاریست از ۲۵ کشور جهان شرکت داشتند،سطح مسابقه بسیار بسیار بالا بود و اکثر آنها نوازندگان حرفه ای‌ بودند. این مسابقه با برتری خانمی به نام ایرینا کولیکوا که در حال حاضر یکی‌ از مطرح‌ترین نوازندگان گیتار جهان است پایان یافت.با اینکه موفق نشدم به عنوان یکی‌ از ۴ نفر به فینال مسابقه راه پیدا کنم اما این مسابقه تجربه بسیار خوبی برای من بود چرا که فاصلهٔ خودم را با گیتاریست‌های مطرح جهان از نزدیک لمس کردم و مهمتر از آن اینکه در این فستیوال با گیتاریست بزرگی‌ به نام ایگناسیو رودس آشنا شدم و یک سال بعد تصمیم گرفتم با شرکت در آزمون ورودی کنسرواتوار اسکار اسپلا نزد او به تحصیل گیتار بپردازم. -آیا حضور یک نوازندهٔ ایرانی‌ در میان شرکت کنندگان برای برگزار کنندگان مسابقه عجیب نبود ؟ بله بسیار عجیب بود.از همان لحظهٔ اولی‌ که وارد مکان برگذاری مسابقه شدم انگار همه منتظر بودند بدانند این نوازنده ای که از ایران آماده کیست ؟ شاید اگر از کرهٔ مریخ میامدم آنقدر برایشان عجیب نبود !! بسیاری از آنها طوری صحبت میکردند که معلوم بود چیزی راجع به ایران نمیدانند و تصور آنها این بود که سطح گیتار در ایران بسیار بسیار پایین است .پس از اجرای من در این مسابقه همه چیز تغییر کرد و با اینکه نتوانستم به فینال مسابقه راه پیدا کنم اما اجرای من باعث شد که تعدادی از اعضای هیئت داوری وهمینطور بسیاری از شرکت کنندگان مسابقه به من تبریک بگویند و طرز صحبت کردنشان کاملا تغییر کرد.به نظر من عدم ارتباط نوازندگان ایرانی‌ با دنیای خارج باعث این طرز فکر اشتباه در میان نوازندگان خارجی‌ شده تا جایی‌ که بسیاری از آنها پیش از آشنایی با من حتی نمیدانستند که در ایران دانشگاه موسیقی وجود دارد ! متاًسفانه ما در میان نوازندگان ایرانی‌ نوازندهٔ معتبری را نداریم که بتواند واقعا در سطح جهانی‌ حرف خاصی‌ برای گفتن داشته باشد و دنیای خارج را با آنچه در ایران می‌گذرد آشنا سازد،اما من فکر می‌کنم با توجه به استعداد‌های جوانی که طی چند سال اخیر در ایران پدیدار شده وضعیت در آینده ای نزدیک تغییر کند یا حداقل بهتر شود. -آنطور که خودتان گفتید در این مسابقه با استادی به نام ایگناسیو رودس آشنا شدید و یک سال بعد برای تحصیل نزد وی در آزمون ورودی کنسرواتوار اسکار اسپلا شرکت کردید.در مورد سطح این کنسرواتوار و آزمون ورودی آن برایمان توضیح دهید. کنسرواتوار اسکار اسپلا در شهر ساحلی آلیکانته واقع شده و از لحاظ تاریخی‌ از اعتبار بسیار بالایی‌ برخوردار است چرا که از چند دههٔ پیش گیتاریستی به نام خوسه توماس که در آن زمان دستیار سگویا بود در این مکان تدریس میکرد و گیتاریست‌های زیادی از نقاط مختلف جهان برای تحصیل نزد او میامدند. خوسه توماس شاگردان بسیار خوبی را تربیت نمود که از جمله مهمترین آنها می‌توان به دیوید راسل اشاره نمود که چند سال نزد او تعلیم دید.همینطور استادان بزرگی‌ نظیر کارلوس ترپت ، ایگناسیو رودس یا فرناندو اسپی ( که چند سال پیش یک بار در ایران نیز کنسرت داد ).متاسفانه آنطور که من از بسیاری از نزدیکان خوسه توماس شنیده‌ام او شخصی‌ بسیار گوشه گیر بود طوری که حتی یک آلبوم نیز از خود ضبط نکرد و بیشتر فعالیت خود را به تدریس متمرکز نمود اما آنطورکه از شواهد بر میاید او یکی‌ از بزرگترین گیتاریست‌های عصر خود به شمار میرفته است.متاسفانه خوسه توماس بر اثر بیماری خیلی‌ زود از دنیا رفت و پس از او یکی‌ از بهترین شاگردانش به نام ایگناسیو رودس سمت استادی را در کنسرواتوار اسکار اسپلا بر عهده گرفت.سالی‌ که من در آزمون ورودی شرکت کردم ۵ نفر پذیرفته شدیم که خوشبختانه اسم من با اختلاف ۴ صدم نمره با نفر ششم ،نفر پنجم اعلام شد و در این کنسرواتوار پذیرفته شدم.در کل تعداد هنرجویان گیتار کنسرواتوار نزدیک به ۲۰ نفر بود و اکثر آنها در سطح خوبی از نوازندگی بودند. برخی‌ کمی‌ ضعیف‌ تر و برخی‌ کمی‌ قویتر و یکی‌ دو نفر از آنها هم در سطح جهانی‌ شناخته شده بودند. -آیا پیش از شما نوازنده ای دیگر از ایران نیز به این کنسرواتوار آمده بود ؟ بله،شخصی‌ به نامه ژوف اورشالیمی که به همراه سیمون آیوازیان از جمله نخستین پایه گذاران گیتار در ایران محسوب میشود.اگر اشتباه نکنم ژوف اورشالیمی اکنون نزدیک به ۷۰ سال سن دارد اما چندین دهه پیش و در سنین جوانی برای تحصیل گیتار نزد خوسه توماس به اسپانیا آمد و در همین کنسرواتوار به تحصیل پرداخت.البته من زمانی‌ که وارد کنسرواتوار اسکار اسپلا شدم از این موضوع کاملا بی‌ اطلاع بودم و بعدا مطلع شدم و اکنون نیزاز مکان زندگی‌ او خبری ندارم اما بسیار بعید میدانم که در اسپانیا باشد. -پیشرفت شما در کلاس‌های ایگناسیو رودس چگونه بود و چه نقطه ضعف‌هایی‌ را در خود احساس میکردید ؟ امسال سومین سالیست که نزد ایگناسیو رودس تعلیم میبینم.به نظر خودم بسیار آدم خوش شانسی هستم که این موقعیت برایم فراهم شده که نزد چنین نوازندهٔ بزرگی‌ تحصیل کنم. پیشرفت من در این ۳ سال به اندازهٔ ۱۰ سال بوده است و نکاتی‌ را توانستم بیاموزم که سال‌ها پیش حتی تصور آن هم در ذهنم نمیگنجید. در مورد نقاط ضعفی که در در جلسات اول‌ داشتم صحبت زیاد است که البته امریست طبیعی و تمام هنرجویان کنسرواتوار به این دلیل در این مکان مشغول تحصیل هستیم که بیشتر یاد بگیریم و اشتباهت گذشته را دیگر تکرار نکنیم.یکی‌ از بزرگترین ایرادات تکنیکی‌ که درآن زمان داشتم مربوط به انگشت شست دست راست یا همان انگشت پی یا به زبان اسپنیایی پولگار بود که از یک خمیدگی عجیبی‌رنج میبرد و باعث شده بود که من از ۴۰ درصد توانایی این انگشت نتوانم استفاده کنم .اگر به ویدئو‌هایی‌ که پیش از سال ۲۰۰۷ از من در اینترنت منتشر شده نگاه کنید این نکته کاملا مشخص است.خوشبختانه این ضعف پس از چند ماه برطرف شد و دیگراز لحاظ استیل دست چپ و راست مشکل چندانی نداشتم.از این زمان به بعد کارم راحت تر شد و عمدهٔ وقتم را در کلاس های ایگناسیو رودس به رعایت جمله بندی،حفظ ریتم ،تمرینات تکنیکی‌ و بالا بردن سطح صدا دهی‌ و قدرت رنگ آمیزی متمرکز کردم که تاثیر بسیار زیادی در نوازندگی من داشت.خوشبختانه مدتی‌ بعد خارج از کلاس‌های درس رابطهٔ بسیار صمیمی‌ بین من و استادم شکل گرفت طوری که او اکنون تا حد بسیار زیادی به فرهنگ ایرانیان علاقمند شده و تمام اخبار ایران را نیز در روزنامه ها دنبال می‌کند و جالبتر اینکه برخی‌ اوقات اخبار اینترنتی مربوط به ایران را از طریق اینترنت برای خود من هم ایمیل میزند !!! کلیپ تصویری از قطعهٔ الهمبرای تارگا با اجرای کیا کنی در سال ۲۰۰۶ http://www.kiakani.net/files/tarrega%20alhambra.wmv -آیا در دیگر دروسی که در کنسرواتوار تدریس میشد تفاوتی‌ با آنچه در ایران دیده بودید احساس میکردید ؟ نه به آن صورت.حقیقت این است که ما در دروس تئوری موسیقی اساتید بسیار خوبی در ایران داریم به طور مثل من فکر نمیکنم در دروسی مثل هارمونی، ،تاریخ موسیقی، آکوستیک ،کنترپوان و... کمبودی در ایران وجود داشته باشد.به نظرمن در حال حاضر در دروس تئوری اساتید بسیار خوبی در ایران مشغول فعالیت هستند که فرق چندنی با اساتیدی که در اروپا تدریس میکنند ندارند و حتی بسیاری از آنها شاید از اساتید اروپایی بهتر هم باشند.اما متاسفانه بیشترین تفاوت در بخش نوازندگی یعنی‌ گیتار خود را نمایان می‌کند و آنچه باعث شده.گیتار کلاسیک در ایران از دیگر کشور‌های اروپایی عقب بماند کمبود استاد خوب گیتار کلاسیک در ایران است نه دروس تئوری.البته برخی‌ اوقات نوازندگانی از خارج از کشور برای برگذاری کنسرت یا مستر کلاس به ایران میایند.به طور مثل نوازندگانی مثل فلوریان کنیل یا فرناندو اسپی اما متاسفانه این کلاس‌ها تنها ۲ یا ۳ جلسه است و ادامه دار نیست وهمانطور که خودتان میدانید در ۲ یا ۳ جلسه کلاس آموزشی نمی‌توان سطح نوازندگی یک نفر را تغییر چندانی داد اما به هر حال از هیچی‌ بهتراست.سال اولی‌ که وارد کنسرواتوار اسکار اسپلا شدم سال بسیار سختی را پشت سر گذاشتم.علاوه بر اینکه در بسیاری از دروس مانند تاریخ هنر مشکلات زبان داشتم در برخی‌ دیگر از دروس نظیر گروه نوازی یا بداهه نوازی ضعیف‌تر از دیگر هنرجویان عمل می‌کردم که البته بی‌ دلیل نبود.دیگر هم کلاسی‌هایم پیش از ورود به این کنسرواتوار نزدیک به ۱۰ سال در گروه‌های مختلف و با ساز‌های مختلف به شکل گروهی در قالب تریو،کوارتت و غیره اجرا کرده بودند در حالی‌ که عمدهٔ فعالیت گروه نوازی من در ایران به چند ماه دؤت با یک نوازندهٔ ویولن و یک نوازندهٔ فلوت ختم میشد و در مقایسه با دیگر هنرجویان تجربه کمتری داشتم .اما خوشبختانه با کمک دیگر دوستانم روز به روز وضعیت بهتر شد تا جایی‌ که در سال دوم تقریبا تمامی مشکلات برطرف شد و خودم را به سطح مطلوبی رساندم. http://www.kiakani.net/images_b/tarrega%201_0001.jpg قطعهٔ سویانا تورینا با اجرای کیا کنی http://rapidshare.com/files/257893179/sevillana_kia_1.wmv -بیش از ۲ سال است که مقالاتی در مورد تاریخ گیتار ،عود و ویهولا به قلم شما نوشته و در سایت هنر و موسیقی منتشرمیشود که در نوع خودش برای بسیاری از هنرجویان گیتار در ایران مفید بوده است.در مورد چگونگی تهیهٔ این مقالات میتوانید توضیح دهید. این مقالات حاصل تجربه‌های من در کلاس‌های آموزشی گوناگونی بود که در این ۴ سالی‌ که در اسپانیا بودم به دست آوردم وهمینطور مطالعه‌ کتاب‌های مختلف در این زمینه.اساتیدی چون ایگناسیو رودس و خوسه میگل مورنو سهم عمده ا‌ی در تعلیم این مطلب به من ایفا نمودند .تا به امروز ۳۳ قسمت از آن را منتشر کرده‌ام و فکر می‌کنم اگر شرایط فراهم شود بتوانم آن را تا قسمت ۶۰ ام ادامه دهم.البته من میتوانستم تمامی این مطلب را در قالب یک کتاب در ایران منتشر کنم اما ترجیح دادم که به شکل رایگان در اینترنت منتشر شود که همهٔ نوازندگان ایرانی‌ بتوانند از آن استفاده کنند و به این شکل سهمی را در پیشرفت گیتار در کشورم داشته باشم. -آیا شما به جز گیتار خود به نوازندگی ساز‌هایی‌ نظیر ویهولا یا عود نیز میپردازید ؟ خیر ، چرا که نواختن آنها تفاوت‌های بسیار زیادی با نواختن گیتار دارد و درست اجرا کردن موسیقی رنسانس روی ویهولا خود سال‌ها نیاز به آموزش و مطالعه دارد.در حال حاضر تعداد نوازندگانی که در این زمینه متخصص باشند بسیارانگشت شمار است.به طور مثال جولیان بریم یکی‌ از معدود نوازندگان جهان است که میتواند علاوه بر گیتار موسیقی این دوره را نیز روی ویهولا یا عود به شکل استادانه اجرا نماید،البته او اکنون نزدیک به ۸۰ سال سن دارد و تقریبا بازنشسته شده.به جز جولیان بریم استادان دیگری نیز نظیر نایجل نورس یا خوسه میگل مورنو نیز موسیقی این دوره را بسیار استادانه مینوازند و به شکل تخصصی وقت خود را صرف آموزش موسیقی این دوره روی ساز‌های ویهولا یا عود کرده اند.خوشبختانه خوسه میگل مورنو را ۲ بار تا به امروز در مستر کلاس‌هایش از نزدیک ملاقات کرده‌ام ،او از هر نظر یک استاد واقعیست و می‌توان سال‌ها و دهه‌‌ها نزدش آموزش دید و از او چیز‌های جدیدی یاد گرفت. -۳ سال پیش خبری در اینترنت منتشر شد مبنی بر انتشار نخستین آلبوم شما در ایران ،اما تا جایی‌ که من مطلع هستم چنین آلبومی منتشر نشد.لطفا دلایل آن را ذکر نمایید. بله من یک آلبوم ۳ سال پیش در استودیو ضبط کردم اما به دلایل مختلفی‌ از انتشار آن منصرف شدم،مهمترین دلیل آن این بود که من در ایران نبودم و همانطور که میدانید برای کسب مجوز وزارت ارشاد باید ماه‌ها دنبال مسائل اداری باشید.دومین مشکل این بود که باید برای انتشار این آلبوم با یکی‌ از کمپانی‌های ضبط در ایران به توافق میرسیدم که متاسفانه چون در ایران نبودم امکان مذاکره با آنها وجود نداشت.همین مسائل باعث شد از انتشار آن منصرف شوم. -انتشار آلبوم در اسپانیا یا به طور کلی‌ اروپا چه تفاوت‌هایی‌ با ایران دارد. انتشار آلبوم گیتار یا کلا دیگر ساز‌های موسیقی در اروپا از جهات بسیاری با ایران تفاوت دارد.در ایران شما خودتان یک آلبوم ضبط میکنید‌ و آن را از طریق یکی‌ از کمپانی های ضبط منتشر می‌کنید.در اروپا ۲ روش برای انتشار آلبوم وجود دارد.اولین راه این است که خودتان آلبومتان را ضبط و منتشر کنید و تمامی کار‌های آن را خودتان انجام دهید.دومین راه این است که با یک کمپانی ضبط به توافق برسید و آلبوم خود را منتشر کنید.مورد اول شاید آسانتر به نظر آید اما مشکل اصلی‌ آن این است که پخش این آلبوم‌ها نهایتا با خودتان است و در صورتی که با تعداد زیادی از گیتاریست‌ها در ارتباط نباشید نمیتوانید آلبومتان را بفروشید و بحث ضرر مالی در اینجا مطرح است.در مورد دوم چنین مشکلی‌ وجود ندارد اما مشکل این است که کمپانی های معروف به این راحتی‌ با هر نوازنده ای‌ قرار داد ضبط امضا نمیکنند.اگر نوازندهٔ بسیار مطرحی باشید به راحتی‌ میتوانید با کمپانی‌های معروف ضبط به توافق برسید به طور مثل جولیان بریم بیش از ۳۰ آلبوم توسط کمپانی RCA منتشر کرده است.اما اگر نوازندهٔ مطرحی نباشید مجبور خواهید شد با کمپانی‌های ناشناخته و درجه ۳ یا ۴ قرار داد ببندید که فروش چندانی نخواهید داشت و آلبومتان نهایتان در یک منطقهٔ محدود پخش میشود.جدای از این مسائل در اروپا هر نوازنده‌ای بابت هر قطعه‌ای که مینوازد باید حق امتیاز آن را به آهنگساز قطعه پرداخت کند .البته این مورد تنها مربوط به آهنگسازانی میشود که کمتر از ۷۰ سال از زمان درگذشت آنها گذشته باشد. -در اروپا کمپانی‌های امروف ضبط چگونه با نوازندگان قرار داد میبندند و نحوه گزینش آنها چگونه است ؟ خوب کمپانی‌های ضبط نیز هر کدام منافع خود را دنبال میکنند و نحوه گزینش هر کدام از آنها با یک دیگر بسیار متفاوت است.به طور مثال کمپانی ضبط Naxos که مدیریت بخش گیتار آن به عهدهٔ نوربرت کرافت است معمولا فقط با نوازندگانی قرارداد میبندد که در یکی‌ از مسابقات GFA، بنیکاسیم یا میشل پیتالوگا حائز رتبهٔ نخست شده باشند،اما جالب اینجاست که بابت ضبط این آلبوم‌ها به جز هزینهٔ سفر به کانادا برای ضبط آلبوم ، هیچ گونه دستمزدی را به نوازندهٔ آلبوم پرداخت نمیکند.برای همین قمیت سی‌دی‌های Naxos نسبت به دیگر کمپانی‌های ضبط بسیار پایینتر است و با تنها ۶ یورو در اروپا می‌توان یک عدد از این آلبوم‌ها را تهیه کرد.کمپانی‌های دیگرمثل Emi,Sony یا Deutche Gramaphon وضعیت متفاوتی دارند و معمولا یا تنها با نوازنده های بسیار شناخته شده قرارداد میبندند یا با گیتاریست‌های خاص.به طور مثل نارسیسو یپس در زمان خود با توجه به اینکه از گیتاری استفاده میکرد که تعداد سیم‌هایش بیشتر از گیتار معمولی‌ بود مرکز توجه قرار گرفت و کمپانی گرامافون انتشارآثارش را به عهده گرفت و اتفاقا سود خوبی را نیز از این بابت به دست آورد.اما در حالت کلی‌ در حال حاضر عمر سی‌دی‌ها یا DVDها در حال پایان است که یکی‌ از دلایل آن فروش غیر قانونی این آثار از طریق اینترنت است که به این راحتی‌‌ها نمی‌توان جلوی آن راگرفت.من فکر می‌کنم در آینده ای نزدیک سی‌دی‌ها جای خود را به طور کامل به اینترنت بدهند. -ظاهراً در مورد مدرک تحصیلی‌ در اروپا و آمریکا تفاوت‌های زیادی به چشم میخورد و در بسیاری از موارد مطالبی را در اینترنت میخوانیم که با یکدیگر تناقض دارند.لطفا در این مورد برای خوانندگان توضیح دهید. به نظر من فرق چندانی بین سیستم آموزشی آمریکا و اروپا وجود ندارد بلکه مشکل اصلی‌ تغییر معنی برخی‌ واژه‌ها و اسامی است که باعث سردرگمی افراد میشود.بسیاری از مردم خصوصا در ایران زمانی‌ که صحبت از مدرک لیسانس ،فوق لیسانس یا دکترا میشود تنها به اسم آنها توجه میکنند بدون اینکه از محتوای آنها اطلاع داشته باشند.کم هستند افرادی که از تفاوت‌های این مدارک مطلع باشند که این افراد نیز اگر واقعا وجود خارجی‌ داشته باشند یا خود مانند من دانشجوی موسیقی هستند یا اینکه به شکل بسیار تخصصی موسیقی را دنبال میکنند. _ شما صحبت از تفاوت در معنی برخی‌ از واژه‌ها کردید ،لطفا بیشتر توضیح بدهید. بله،به طور مثل در آمریکا شما بعد از ۴ سال تحصیل در کنسرواتوار مدرکی‌ به نام Bacheleor of music دریافت می‌کنید که در واقع در زبان فارسی‌ همان لیسانس موسیقیست.در اروپا این مدرک به اسم‌های دیگری شناخته میشود.اسم‌هایی‌ نظیر Higher Degree،Superior Degree ، یا در زبان فارسی‌ مدرک درجه یک نوازندگی.در اروپا بالاترین مدرکی‌ که هر نوازندهای میتواند از کنسرواتواردریافت نماید لیسانس موسیقیست که البته برای به دست آوردن آن باید ۱۴ سال در کنسرواتوار تحصیل کرد.حال نکتهٔ مبهم اینجاست که چرا در آمریکا تنها باید ۴ سال برای به دست آوردن این مدرک تحصیل کرد اما در اروپا ۱۴ سال ؟ واقعیت این است که ۱۴ سال تحصیلی‌ در اروپا معادل همان ۴ سال تحصیلیست در آمریکا است با این تفاوت که در آمریکا ۱۰ سال اول آن نه در کنسرواتوار بلکه به شکل خصوصی تدریس میشود.اگر کسی‌ بخواهد در آمریکا وارد سال اول دورهٔ لیسانس بشود باید همین ۱۰ سال را با یک یا چند معلم خصوصی درخانه طی‌ نماید اما در اروپا این ۱۰ سال در کنسرواتوار تدریس میشود که شامل ۴ سال دورهٔ Elemental ( ابتدائی ) و ۶ سال دورهٔ Grado medio( متوسطه است ) .در واقع ۴ سال پایانی کنسرواتوار در اروپا معادل همان ۴ سال اول کنسرواتوار در آمریکا می‌باشد.بنابرین پیش از ورود به دورهٔ لیسانس چه در آمریکا و چه در اروپا هر داوطلبی باید ۱۰ سال آموزش موسیقی ببیند ( مانند دورهٔ دبستان،راهنمائی و دبیرستان پیش از ورود به دانشگاه ) تنها تفاوت آن در این است که در آمریکا این ۱۰ سال به شکل خصوصی در خانه تدریس میشود اما در اروپا به شکل رسمی‌ در کنسرواتوار.در پایان دورهٔ لیسانس در آمریکا به هنرجو مدرکی‌ اهدا میگردد تحت عنوان Bacheleor of Music اما در اروپا این مدرک به اسم Superior degree یا Higher Degree یا همان مدرک درجه یک نوازندگی شناخته میشود که به نوعی پایان دورهٔ کنسرواتوار در اروپا محسوب میشود. كيا كني بزرگ جديد ۸۸ -خیلی‌ جالب است چرا که من زمانی‌ که بیوگرافی نوازندگان جوان و مطرح گیتار دنیا که در مسابقات مختلف جهانی‌ حائز رتبه میشوند را نگاه می‌کنم مدرک تحصیلی ۹۰ درصد آنها لیسانس موسیقیست !! آیا این به نظر شما عجیب نیست ؟ نه اصلا عجیب نیست چرا که در اروپا در پایان دورهٔ لیسانس که در واقع پایان دورهٔ کنسرواتوار است شما باید در حدی باشید که بتوانید قطعات بسیار مشکل و کنسرتو‌هایی‌ دشوار نظیر کنسرتو Aranjuez یا کنسرتویی معادل آن را به راحتی‌ اجرا نمایید.یعنی‌ کسی‌ که در اروپا لیسانس موسیقی دریافت می‌کند یک گیتاریست کاملا حرفه ایست. -پس اگر در پایان دورهٔ کنسرواتوار در اروپا به شما مدرک لیسانس میدهند تکلیف دورهٔ فوق لیسانس و دکترا چه میشود ؟ دورهٔ فوق لیسانس که نام دیگر Master of music یا مدرک Post graduate است دورهٔ آن ۲ تا ۳ سال است که شما در این دوره به شکل تخصصی تر یک مبحث موسیقی را فرا می‌گیرید.به طور مثل شما میتوانید پس از پایان کنسرواتوار و دریافت مدرک لیسانس در شاخهٔ موسیقی رونسانس تحصیل کرده و در این شاخه مدرک فوق لیسانس بگیرید.دورهٔ فوق لیسانس در اسپانیا در کنسرواتوارتدریس نمی‌شود چرا که همانطور که قبلان گفتم پایان دورهٔ لیسانس معادل پایان دورهٔ کنسرواتوار در اروپاست.برای دریافت مدرک فوق لیسانس در اروپا باید در یک دانشگاه موسیقی ثبت نام نمایید که در اسپانیا تنها دو دانشگاه در این زمینه فعال هستند که متاًسفانه هیچ کدام از آنها مدرکشان دولتی نیست بلکه خصوصیست و در زمانی‌ که بخواهید در مکانی مشغول به کار شوید به درد نمیخورد.در اروپا تعداد دانشگاه‌هایی‌ که بتوان از آن فوق لیسانس گیتار گرفت به کمتر از ۱۰ عدد می‌رسد که معتبرترین آنها Mozarteum در سالزبورگ اتریش و همینطور دانشگاه کلن در آلمان است که مدرک دولتی صادر میکنند.دورهٔ دکترای گیتاردر واقع یک نوع تحقیق است.شما میتوانید به مدت چند سال در مورد موضوع در موسیقی تحقیق کرده و تز خود را به دانشگاه ارائه داده و سپس از آن دفاع نمایید و در صورت موفقیت موفق به کسب مدرک دکترا شوید.در اروپا در هیچ دانشگاهی مدرک دکترای گیتار برای هیچ نوازنده‌ای صادر نمی‌شود مگر دکترای افتخاری آن هم نه به هر کسی‌.به طور مثل پاکو د لوسیا پس از ۵۰ سال فعالیت هنری تازه همین ۲ سال پیش از دانشگاهی در اسپانیا دکترای افتخاری گیتار دریافت نمود ! اما اگر کسی‌ بخواهد میتواند در شاخه‌های دیگر موسیقی مدرک دکترا دریافت کند به طور مثل رشتهٔ Musicology یا غیره اما دکترای گیتار کلاسیک در اروپا به هیچ کسی‌ نمیدهند.برای دریافت مدرک دکترا می‌توان به آمریکا سفر نمود. -به نظر شما وضعیت گیتار کلاسیک در جهان نسبت به گذشته چه تفاوت‌هایی‌ داشته و به چه سمتی‌ پیش میرود ؟ به نظر من از بسیاری از جهت تغییرات عمده‌ای داشته ایم که در این میان اینترنت نقش عمده‌ای را ایفا کرده است.در زمانی‌ که سگویا زنده بود تعداد گیتاریست‌های خوب بسیار کمتر از زمان حاضر بود .سگویا در مرکز توجه قرار داشت و بقیهٔ ‌ گیتاریست‌‌ها زیر سایهٔ او بودند.نوازندگانی چون ساینز د لا مازا،میگل یوبت و نارسیسو یپس از جمله این افراد بودند که البته همواره رابطهٔ خوبی بینشان برقرار بود.بعد از فوت سگویا دورهٔ درخشش جولیان بریم و جان ویلیامز آغاز شد که به عنوان سلطان گیتار در آن زمان‌ها شناخته میشدند.تقریبا در همان زمان‌ها گروه رومرو‌ها در آمریکا مطرح شد که در راس آن پپه رمرو قرار داشت و با حرکت نمایشیش مرکز توجه بود.اما از اواسط دههٔ ۸۰ که تقریبا همزمان است با درگذشت سگویا به نظر من تعداد گیتاریست های خوب به طور ناگهانی افزایش چشمگیری پیدا کرد طوری که در حال حاضر اگر بخواهیم درمورد گیتاریست های برتر جهان صحبت کنیم نمیتوانیم تنها به ۲ یا ۳ اسم اکتفا کنیم بلکه باید از صد‌ها گیتاریست برجسته اسم ببریم. این یک سر فصل جدید در تاریخ گیتار کلاسیک است.من فکر نمیکنم ما در آینده دیگر چهره‌هایی‌ نظیر جولیان بریم یا جان ویلیامز داشته باشیم البته منظورم این نیست که نوازنده ای در آن سطح نخواهیم داشت ،منظورم این است که به علت افزایش تعداد نوازندگان خوب دیگر هیچ نوازنده ای نمی‌تواند مانند دو دهه پیش همچون یک بت مرکز توجه قرار گیرد.در حال حاضر شما هر چه قدر هم که خوب بنوازید حداکثر این است که تبدیل میشوید به یکی‌ از خوب‌ها ( صد‌ها یا هزاران نوازندهٔ خوب ) یکی‌ دیگر از تفاوت‌هایی‌ که نسبت به چند دههٔ پیش احساس میشود ازدیاد تعداد مسابقات گیتار است.در دههٔ ۷۰ میلادی تعداد مسابقات معروف گیتار به ۲ یا ۳ عدد خلاصه میشد و هر نوازنده ای با کسب رتبه در یکی‌ از این مسابقات می‌توانست یک شبه برای خود شهرتی را به ارمغان آورد.اما در حال حاضر تعداد مسابقات جهانی‌ ده‌ها برابر افزایش یافته طوری که گاهی اوقات نوازندگانی را می‌بینید که بیوگرافی آنها پر شده از جوایز مختلف جهانی‌ اما نمیتوانید به راحتی‌ سطح کیفی این مسابقات را تشخیص دهید.به نظر من اینترنت نقش مهمی‌ را در این زمینه داشته است.در دههٔ ۷۰ میلادی زمانی‌ که مسابقه ای در یک کشور برگزارمیشد کمتر کسی‌ از مراحل مسابقه و حتی‌ نتایج آن مطلع میشد و عمدهٔ افرادی که در این مسابقات شرکت میکردند یا متعلق به خود آن کشور بودند یا کشور‌های همسایهٔ اطراف و به ندرت پیش میامد که کسی‌ از فواصل دور در مسابقه حضور یابد.اما در حال حاضر با گسترش اینترنت در عرض چند ثانیه می‌توان اطلاعات را به دست آورد که این خود باعث ازدیاد شرکت کنندگان مسابقه و به تبع آن بالا رفتن سطح کیفی مسابقه میشود. -روند تکامل گیتار کلاسیک در ایران را نسبت به چند دهه پیش چگونه ارزیابی می‌کنید و پیشرفت گیتار کلاسیک در ایران را مدیون زحمات چه افرادی میدانید ؟ سیر تکاملی گیتار در ایران روند بسیار خوبی را طی کرده است و نسل جوانتر از تجربیات نسل گذشته بهره برده و این روند طی چند دهه منتقل شده تا به نسل من و حتی نسل جوانتر از من رسیده است.در این میان اساتید بسیاری بوده اند که سهم زیادی را در پیشرفت گیتار ایران ایفا کرده اند.از جمله مهمترین این افراد می‌توان به برادران موذن ( باقر،صادق و کاظم ) اشاره نمود که به نظر من تمامی گیتاریست‌های جوان ایرانی‌ امروز مدیون زحمات آنها هستند .سیمون آیوازیان، داریوش افراسیابی و سیروس ملکوتی نیزاز دیگر اساتیدی بودند که تلاش زیادی را برای آموزش گیتار به نسلی جوانتر از خود ایفا نمودند که حاصل تلاش آنها پیدایش نوازندگان خوبی نظیر برادران فلسفی‌ ،سیامک ولایی ،بهداد مقدسی و مهرداد پاکباز بود.این عزیزان نیز همانند نوازندگان نسل پیش از خود شاگردان جوانتری را پرورش دادند که اکنون هم سن و سال من و یا حتی جوانتر از من هستند و احتمالا آنها نیز همین راه را در آینده ادامه خواهند داد. -همانطور که میدانید دنیای گیتار همچنان در انحصار مردان است و گیتار بیشتر به عنوان یک ساز مردانه شناخته میشود به نظر شما دلایل آن چیست ؟ من زیاد با این نظر شما موافق نیستم که دنیای گیتار در حال حاضر در انحصار مردان است.شاید ۲ یا ۳ ده پیش اینطور بود . در حال حاضر تعداد نوازندگان خوب زن شاید نسبت به مردان تعدادشان بسیار کمتر باشند اما دیگر مانند چند دهه پیش انگشت شمار نیستند.در دورهٔ سگویا نوازندگان زن تعدادشان چندان هم کم نبود اما با توجه به اینکه گیتار در آن زمان کاملا زیر سلطهٔ نوازندگانی چون بریم و ویلیامز قرار داشت نوازندگان زن کمتر مرکز توجه قرار داشتند.نوازندگان خوبی چون Nicola hall یا Sharon Isbin. در حال حاضر تعداد آنها بسیار زیادتر شده و بسیاری از آنها جزو مطرح‌ترین نوازندگان جهان به شمار میایند.نوازندگانی چون Ana vidovic،Xufei yang ، montesinos ،Irina kulikova ،Meng su و Paola requena که این آخری در همین کنسرواتوار من درس میخواند و از دوستان خوب من به شمار میرود. -در اسپانیا وضعیت گیتار کلاسیک و کلا محبوبیت موسیقی کلاسیک نزد مردم چگونه است ؟ به نظر من از لحاظ فرهنگی‌ هنوز فاصلهٔ زیادی بین طبقه متوسط مردم در اسپانیا با کشور‌هایی‌ مثل اتریش،آلمان یا روسیه وجود دارد.در این قبیل کشور‌ها موسیقی کلاسیک در میان مردم عادی زنده است و شما با قدم زدن در خیابان‌های اتریش موسیقی کلاسیک را کاملا حس می‌کنید اما در اسپانیا موسیقی کلاسیک را تنها در یک سری مکان‌های خاص مثل کنسرواتوارها،یا فستیوال‌های تخصصی موسیقی کلاسیک میشنوید نه در خیابان و نزد مردم عادی.البته وضعیت در شهر‌هایی‌ مثل بارسلونا خیلی‌ بهتر است.اما در مورد گیتار کلاسیک کمی‌ وضعیت فرق می‌کند چرا که گیتار ریشه در اسپانیا دارد و با فرهنگ مردمان آن گره خورده.یکی‌ از مواردی که باعث محبوبیت گیتار کلاسیک نزد مردم اسپانیا شد انتشار Concerto aranjuez رودریگو بود که سهم زیادی را در بالا بردن جایگاه گیتار ایفا نمود تا جایی‌ که بسیاری از مردم اسپانیا که با موسیقی کلاسیک آشنایی ندارند این کنسرتو را حد اقل یک بار شنیده اند و همین باعث شده که وقتی‌ صحبت از گیتار کلاسیک میشوند حد اقل یک شناخت ابتدائی از آن داشته باشند.به نظر من اگر در ایران نیز تلویزیون موسیقی کلاسیک را برای مردم پخش میکرد مردم شناخت بیشتری از گیتار کلاسیک پیدا میکردند وفرق آن را با گیتار POP یا غیره تشخیص میدادند. -از فعالیت‌های خودتان در آینده برایمان صحبت کنید. در حال حاضر ۲ سال به پایان دورهٔ کنسرواتوارم زمان باقی‌ مانده و عمدهٔ وقت خود را صرف مطالعه و تمرین گیتار و برگزاری کنسرت در قالب گروهی یا تکنوازی می‌کنم.قصد دارم پس از پایان کنسرواتوار و بالاتر رفتن سطح نوازندگیم بار دیگر شانس خود را در مسابقات معتبر جهانی‌ آزمایش نمایم چرا که شرکت در این گونه مسابقات جدای از نتایج آن میتواند تجربه ای بیادماندنی برای هر نوازنده به ارمغان آورد.به امید روزی که بار دیگر به ایران برگردم و برای هموطنانم اجرا نمایم.
سه شنبه 15 دی 1388 - 7:52:32 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

11156 بازدید

3 بازدید امروز

4 بازدید دیروز

10 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements